ي روز خيلي بد😣
سلام ماماني ،،،
دلم نميخواست بيام و اين روز بد رو بنويسم
تا هي يادم بياد ولي فك كردم گفتم نه اين روزا همش
امتحان الهيِ اينجوري نميمونه كه
خدا داره امتحانم ميكنه
پس بنويس تا يادت نره وقتي حالت خوب شد
خدا چقد بهت لطف و مهربوني كرده در حقمون
امروز صب وقت دكتر داشتي ساعت هشت استشون منو بابايي اورديمت
تو راه همش صلوات فرستادم
ك خبر خوب بشنم.. ولي متاسفانه برعكسش شد خيلي خبراي نااميد كننده ي دادن خيلي حرفاي سنگيني زدن
اين حرفارو اميدوارم هيچ مادري نشنوه حتي دشمنام
الأنم توكلم فقط ب خوده خداس...
اميد دارم من هنوزم ..... من ميدونم خدا داره امتحانم ميكنه من ميدونم
خدا فرشته كوچولومو صحيح و سالم واسم نگه ميداره
مامان جون ي خبر خوب ديگم اين بود ك پاست اومد امروز ، ميريم هفته بعدي ويزاتم ميگيريم انشالله
بعدش ميريم پا بوس اقا ميريم مشهد
ميريم اونجا ميريم بهش ميگيم از خداي مهربون بخواد تورو شفا بده
ميگيم اقا جون تو پيش خيلي عزيزي تو ضامن دختر كوچولو منم شو
كه انشالله همه چيزش خوب شه
ميريم مامان جون حتما دخترمو شفا ميده
من اميدم فقط ب خودشه پس نا اميدمون نميكنه😣❤️