تب کردن پرنسسی❤️
انیسا خانم ی عالمه عکسای جدید گرفتن مامانی ٫٫٫٫٫
ولی مامان جون دیشب تب داشتی از ساعت ۱۲ شب
هرکاری کردم تبت پایین نیومدن
بابایی رو بیدار کردم زنگ زد بیمارستان ۴ صبح
بردیمت بیمارستان اونجا ازت ی عالمه آزمایش گرفتن
منم گریه میکردم مامانی 😔
تا ساعت ۴ بعداظهر اونجا بودیم
همه ازمایشات خوب بود گفتن ویروسه
شیاف ایپرن دادن که قویِ ٫٫٫٫٫٫٫٫٫
الانم زیاد خوب نیستی عزیزم ناله میکنی و دوس داری بغلم باشی
ناز میکنی وااااسم
ی جور گریه میکنیم واسم دل آدم کباب میشه
انشالله خوب میشی زووووود مامان جون
خیلی حسه بدی بووود
از خدا میخوام مواظب همه ی فرشته کوچولوها باشه
تا هیچ وقت هیچ مادری این چیزایی ک من تجربه کردم رو حس نکنن ❤️
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی