بيرون رفتن خانمي .....
دختر كوچولوممممم ديروز خيلي خسته شدي ... اخه با مامان بزرگ و اقا جون باباييي رفتيم سر مرض نروژ واس خريد .... از اونجا اومديم خوابيدي ... تا ساعت سه صب خونه مامان بزرگ بوديم بعدش اومديم خونه .... سوري مامان جون اذيتت كردم تو اسن هفته اخه س روز پيشم استوشون رفتيم با خاله و مامان بزرگ هفت ساعت تو صندلي ماشين بودّي .... بببخشييييي مامان جون..... قراره شد اسن هفته نرم بيرون تا اذيت نشي ... دوستت دارم فرشته كوچولوم♥️
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی